سه فرض ریشهدار هست که برای زندگی به روش اصلگرایی، باید کنارشان بگذاریم: «من باید…»، «همه چیز مهم است» و «میتوانم هر دو را انجام دهم». این فرضها به اندازهی وسوسهانگیز بودن پریهای دریایی افسانهای خطرناکاند. آنها ما را به داخل آب میکشانند و در آبهای کمعمق غرقمان میکنند.
پذیرش جوهرهی اصلگرایی مستلزم آن است که این فرضهای غلط را با سه حقیقت اساسی جایگزین کنیم: «انتخاب میکنم»، «فقط چند کار واقعا اهمیت دارند» و «از پس هر کاری برمیآیم، ولی نمیتوانم همهی کارها را با هم انجام دهم». این حقایق ساده ما را از منگی انجام کارهای غیر ضروری در میآورند. آزادمان میکنند تا کارهایی را پیگیری کنیم که واقعا اهمیت دارند.
اصلگرایی | گِرگ مککیون ترجمه دکتر بهنام شاهنگیان و مهدی مصلحی
این کتاب یکی از بهترین کتابایی بود که خوندم و البته یکی از بهترین کتابایی بود که هدیه گرفتم :) از آقای ادریس میرویسی. انقدر جذاب بود که یک نفس خوندم تموم شد. اول فکر میکنی ساده است ولی به نظر من مهمترین چیز توی زندگی هر کسیه. اصلگرایی خودش به تنهایی یه سبک زندگیه. ما از اون نسل آدمهایی هستیم که خستگیِ تصمیمگیری رو زیاد میکشیم. جای دیگهی کتاب میگه:
امروزه فناوری باعث شده تا مردم راحتتر با اعلام نظرشان برایمان تعیین تکلیف کنند. مشکل فقط اضافه بار اطلاعاتی نیست، بلکه اضافه بار نظرها هم هست.